آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان

۵۳ مطلب با موضوع «منزلت و سیره ائمه علیهم السلام» ثبت شده است

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۱۷ ب.ظ

اثر بی محبتی نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام

اثر بی محبتی نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام

 

روزى یک شخص معمم براى عیادت مرحوم علامه أمینى(صاحب الغدیر) رحمه الله در منزل موقت ایشان که در طهران پیچ شمیران بود رفته بود،و علامه، سخت مریض و به پشت خوابیده بودند،
او در ضمن سخنان گفته بود که: آقا! مثلًا اگر انسان به حضرت عبّاس علاقه و محبت نداشته باشد به کجاى ایمان او صدمه میخورد؟!
علامه امینى متغیر شده و با آن نقاهت نشست و گفت:
 به حضرت أبوالفضل(علیه السلام) که سهل است،
اگر به بند کفش من که نوکرى از نوکران حضرت أبوالفضل هم علاقه نداشته باشد، از این جهت که نوکرم؛ و الله به رو در آتش خواهد افتاد!

کتاب معاد شناسى،جلد ۷،صفحه 83

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۱۷
محمد رضا فکرجوان
پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۱۴ ب.ظ

رضایت خدا در رضایت ائمه اطهار علیهم السلام

فرا رسیدن ماه مبارک رجب و میلاد پنجمین گوهر ولایت امام محمد باقر(ع) را تبریک می گوئیم

فرموده چنین حضرت باقر که چه نیکوست
داری تو کسی را ز همه بیش اگر دوست
بر عفو گناهش سبب و کار عَجَب کن
او را خبر از آمدن ماه رجب کن
فوراً بنمودم صفحه ی دفترِ دل باز
در خاطره ها نام تو دیدم به سرآغاز
از رحمت بخشنده ی دانا و تبارک
ای دوست بُوَد ماه رجب بر تو مبارک

🌹🌀🌹🌀🌹🌀🌹🌀🌹🌀🌹🌀

رضایت خدا در رضایت ائمه اطهار علیهم السلام

 

مردی از اهالی شام در مجالس امام باقر علیه السلام حاضر می شد و می گفت :  «من می دانم طاعت خدا و رسول خدا در دشمنی با شما اهل بیت است، ولی چون شما مرد فصیح و با ادب و خوش‌سخنی هستید، در مجالس‌تان شرکت می‌کنم.»
امام باقر علیه السلام پاسخ او را با خوشرویی می‌داد و می فرمود:«هیچ چیزی بر خداوند پنهان نیست.»
چندی بعد مرد شامی مریض شد و مرضش شدت یافت. دوست خود را صدا کرد و به او وصیّت کرد که وقتی از دنیا رفتم، برو محمد بن علی الباقر را خبر کن تا بر من نماز بگزارَد.
نیمه های شب، مرد شامی از دنیا رفت. او را در پارچه‌ای پیچیدند. نیمه‌های شب، دوست او خدمت امام باقر علیه السلام رسید و گفت:«آن مرد شامی از دنیا رفت. او از شما خواسته تا بر او نماز بخوانید.»
حضرت باقر علیه السلام فرمود:«برو تا من بیایم.»
سپس برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و تا طلوع آفتاب در سجده بود. آن‌گاه به خانه‌ی آن مرد شامی رفت، و نام او را صدا زد.
مرد در کفنش جواب امام را داد. امام او را نشاند و فرمود شربتی برای او بیاورند. سپس برخاست و رفت.
چند روز بعد مرد شامی کاملا بهبود یافت و خدمت امام باقر رفت و عرض کرد:«مجلس را برای من خلوت بفرمایید.»
امام مجلس را خلوت کرد. مرد گفت:«شهادت می‌دهم که شما حجّت خدا بر بندگانش هستید و دری که از آن باید به سوی خدا رفت شمایید. هر کس از غیر راه شما به سوی خدا برود زیانکار و گمراه خواهد بود.»

امام باقر علیه السلام فرمود:«چرا عقیده‌ات عوض شده؟»
او گفت:«من در حال مرگ، با چشم خود دیدم و با گوش خود شنیدم که منادی ندا کرد: روح او را باز گردانید چرا که محمد باقر از ما خواسته است او را به دنیا بازگردانیم.»
امام فرمود:«مگر نمی دانی که گاهی خداوند، بنده ای را دوست دارد، ولی از عملش خشمگین است؟ و گاهی نیز از بنده‌ای خشمگین است ولی عملش را دوست دارد؟» (یعنی تو از همان ها هستی)


از آن روز به بعد، مرد از اصحاب خوب امام باقر علیه السلام شد.

 

 منبع : بحار الانوار، ج ۴۶ ص ۲۲۳ حدیث ۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۱۴
محمد رضا فکرجوان