آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان

۱۲ مطلب با موضوع «زندگی بزرگان» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۵۱ ب.ظ

مدیریت انقلابی استاندار گیلان شهید انصاری

مدیریت انقلابی استاندار گیلان شهید انصاری

 

شاقاجی (اسلام آباد کنونی) روستایی در حوالی سنگر و نزدیکی رشت است که آن زمان چهل-پنجاه خانوار جمعت داشت. استاندار شهید گیلان، مهندس علی انصاری یک شب در جمع مردم شاقاجی حاضر و سخنرانی کرد. بعد از سخنرانی مردم روستا دور شهید انصاری جمع شدند و گفتند: آقای استاندار! برق فشار قوی از بالای روستای ما برای معدن سنگرود رد می شود، اما ما اینجا برق نداریم فکری به حال ما کنید.

استاندار قول داد که این کار را پیگیری کند.

فردا صبح یکی از پرسنل استانداری مامور دعوت از رئیس اداره ی برق گیلان به استانداری می شود.

ماجرا را برایش توضیح دادیم. بعد از اندکی مکث گفت چون مشکل شبکه ندارند این کار عملی است اما نیاز به اعتباری در حدود ۹ میلیون تومان دارد و بر اساس آیین نامه نیمی از این مبلغ را باید اهالی بپردازند.

قضیه را به شهید انصاری گفتند. شهید انصاری گفت مردم آن روستا فقیرند و توان پرداخت چهار و نیم میلیون تومان پول را ندارند. سهم مردم را ما از استانداری می‌دهیم. در نتیجه این مبلغ را از اعتبارات استانداری در وجه اداره ی  برق چک کشیدند.

مدتی از این ماجرا گذشت و اتفاقی نیفتاد. علت را از رئیس اداره ی برق جویا شدیم. گفت اعتبارات دولتی تامین نشده است.

شهید انصاری چک دوم را هم کشید و گفت این هم سهم دولت، هر چه زودتر مشکل برق شاقاجی را حل کنید.

مدتی گذشت اما باز هم خبری نشد. رئیس اداره ی برق بهانه آورد که تیر و کابل و مقره و … نداریم.

شهید انصاری از طریق شرکت چوکا، این تجهیزات را تهیه کرد. ولی باز مدتی گذشت و خبری از برق روستا نشد.

قضیه را به مهندس گفتند. ایشان ناراحت شد و گفت اعتبار و کابل و مقره بهانه بود این آقا مریض است و به نظر می رسد فردی ضد انقلاب باشد.

اتفاقا آن روز شهید کریمی دادستان گیلان در اتاق مهندس انصاری حضور داشت و متوجه قضایا شد. با ناراحتی گفت علی رغم فراهم نمودن این مقدمات، از دستور شما سرپیچی کردن جرم است و اگر شما از ایشان شکایت کنید من بعنوان دادستان ایشان را جلب می‌کنم.

گذشت تا آنکه یک روز ما جلسه کمیته برنامه ریزی استان را در اتاق همین رئیس اداره برق داشتیم. شهید محمود قلی پور فرمانده وقت اطلاعات عملیات سپاه، درحالی که نام کسی را در دست داشت، وارد شد. پرسید این آقا کیست؟ گفتم رئیس اداره ی برق است.

گفت: ایشان بازداشت هستند.

اینطور شد که رئیس اداره ی برق در اتاق کارش بازداشت شد.

کمتر از ۱ ساعت بعد از دفتر شهید عباسپور وزیر وقت نیرو زنگ زدند و گفتند با استاندار کار داریم.

شهبد عباسپور بود. علت بازداشت رئیس اداره ی برق را جویا شد. شهید انصاری موضوع را برایش توضیح داد.

مهندس عباسپور گفت شما ایشان را آزاد کنید من دستور می دهم به آن روستا برق بکشند.

شهید انصاری خیلی سریع پاسخ داد؛ خیر اول باید برق روستا وصل بشود. من به عنوان شاکی خصوصی از ایشان شکایت دارم.

تا پایان آن شب از دفتر نخست وزیری گرفته تا دفاتر بقیه وزرا بارها با ما تماس گرفتند و درخواست آزادی رئیس اداره ی برق را کردند اما شهید انصاری لحظه ای از نظری که داده بود عقب نشینی نکرد.

صبح ساعت ۷ یک هو دیدیم هواپیمایی اختصاصی در فرودگاه رشت به زمین نشست. آنها تعدادی از کارشناسان و مسئولین وزارت نیرو، وزارت کشور و ریاست جمهوری بودند که یک راست آمدند استانداری و رفتند به اتاق استاندار.

شهید انصاری در حالی که پشت میزش نشسته بود پرسید چه شده و برای چه تشریف آورده اید؟!

پاسخ دادند آمده ایم بررسی کنیم چرا مدیر کل برق استان را بازداشت کرده اید.

شهید انصاری با دلخوری گفت: من خیلی متاسفم که می بینم سال‌ها تعدادی از مردم مظلوم و محروم اینجا از نعمت برق در این کشور محروم بودند اما کسی نه با هواپیما، بلکه با الاغ هم نیامد تا به وضعشان رسیدگی کند. ولی برای یک آدم متمرد و مدیری که از فرمان مافوق خود سرپیچی کرده و فقط یک شب در بازداشت بوده این همه کارشناس با یک هواپیمای اختصاصی به اینحا می‌آیند تا به وضعش رسیدگی کنند. واقعا برای این وضع متاسفم.

آن روز آفتاب غروب نکرده بود که از روستا تماس گرفتند و اعلام داشتند که برق روستا وصل شده است!

بعد از آزادی مدیر کل برق، شهید انصاری به ایشان گفت : در سطح استان گیلان حق ندارید بمانید و حق ندارید در هیچ جایی مشغول خدمت شوید. از این استان بیرون بروید.


ملاحظات : کجایند مدیران مسئول و پاسخگو



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۵۱
محمد رضا فکرجوان
يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۷ ق.ظ

کسی حرفت را نمی فهمد

چاپلین از آلبرت انیشتین براى نمایش خصوصى فیلم روشنایى هاى شهر دعوت کرد. وقتى که انیشتین و چارلى چاپلین با هم ملاقات کردند، مکالمه جالبى بین آنها روى داد.
انیشتین به چارلى چاپلین گفت:
" مى دانى آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟ این است که تو حرف نمى زنى و همه حرف تو را مى فهمند."
چارلى هم با خنده پاسخ داد:
" تو هم مى دانى آنچه باعث شهرتت شده چیست؟ این است که تو با اینکه حرف مى زنى، هیچ کس حرفهایت را نمى فهمد!"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۷
محمد رضا فکرجوان